در حین گام برداشتن در جاده زندگی، مواقعی پیش می آید که ناگهان فلش بک می خورم و نگاهی به آنچه تاکنون بر من گذشته می اندازم. در این لحظات کوتاه گاه ناراحت از کاری که کردم و حرفی که زده ام می شوم و گاهی از آنچه گفتم و انجام دادم و از نقشی که در آن قسمت از سفر زندگی بازی کردم، به خود می بالم.
حساب و کتاب دقیق ندارم اما آنطور که در خاطرم هست خداروشکر میزان حسرت ها کمتر بوده است.
پس از هر بار تجدید خاطره به خودم می آیم و مصمم می شوم تا در زمان حال چنان بازی ای را به نمایش بگذارم که اگر در آینده و حتی ساعتی بعد به آن فکر کردم از اینکه نهایت استفاده و بهره را برده ام خرسند شوم.
هر لحظه از زمان غیر قابل بازگشت است و بایستی نحوه گذراندن این فرصت و چگونگی بهره برداری از آن را به نحو متعالی در نظر داشته باشم. اینها انگیزه ای می شود برای استفاده فزاینده و حداکثری از امکاناتی که در دست دارم، چه بسا لحظه ای بعد نباشم.
باید چنان زندگی کنم تا لحظه جدایی و ترک این وادی، احساس حسرت و پشیمانی کمتری را متحمل شوم. باید آنطور که دوست دارم و باور دارم زندگی کنم تا در نقطه پایانی این مسیر غافلگیر نشوم از اینکه فرصتم تمام شده و کاری انجام ندادم و دست خالی به پایان مسیر رسیده ام.
بهتر است در طول سفر برای پر کردن کوله پشتی ام نهایت دقت و وسواس را به خرج دهم و درونش را با بهترین ها پر کنم، خوب است هر از چندی کوله پشتی ام را بررسی کنم تا باری بی فایده و اضافه را همراه نداشته باشم و سنگینی آن را به دوش نکشم.
امیدوارم از این فرصت محدود نهایت بهره برداری را داشته باشم.
دیدگاهتان را بنویسید